چشمهای گیرایش
آروم و آهسته قدمهاش رو بر میداشت نه اینکه هیچ دغدغهای نداشت باشه، نه! از توانایی جسمیش خارج بود. من هم پشت سرش با چند قدم فاصله به همون آرومی قدم میزدم، کاری جز...
یادداشتهای یک مهندسِ طراح
آروم و آهسته قدمهاش رو بر میداشت نه اینکه هیچ دغدغهای نداشت باشه، نه! از توانایی جسمیش خارج بود. من هم پشت سرش با چند قدم فاصله به همون آرومی قدم میزدم، کاری جز...
این روزها خیلیها رو میبینم از این باشگاه به اون باشگاه؛ از مطب این دکتر رژیم به دفتر اون کارشناس تعذیه در رفت و آمدن، اکثرشون به ویروس میخوام باربی بشم (همون در و...
مدتهاست میخوام درباره نمایشگاههای پوشاکی که میرم صحبت کنم (بنویسم)، اما هر نمایشگاهی که رفتم تا حالا نقاط منفیاش از مثبتش بیشتر بود و هیچ شور و اشتیاقی برای من باقی نمیموند که دربارهاش...
یلاخره بعد از سالها تصمیم گرفتم روش دوخت نقره که توسط آقای نقزه و با توجه به تجربیاتش پایهگذاری شده را یاد بگیرم 🙂 جلسه اول خیلی جالب بود، آموزش دوخت دامن راست با...
بعضی دوستیها را باید از ریشه قطع کرد! در ابنتدا باید بگم آرایش چشم همبشه یکی از بخشهای مورد علاقه من بوده و هست؛ امشب که داشتم برای مهمانی جاضر میشدم از نتیجه آرایش...
آخرین دیدگاهها